متفکری که مارگارت تاچر را تحت تاثیر قرار داد
تاریخ انتشار: ۲۷ آذر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۶۴۲۰۰۰
جلد اول زندگینامه فریدریش هایک، شامل ۵۰ سال نخست زندگی او، از تولد او در وین تا انتشار کتاب کلاسیک او با عنوان «مسیر بردگی» را در برمیگیرد. بر اساس ادعای این کتاب، هایک بیش از اینکه یک اقتصاددان باشد، یک متفکر سیاسی با نظریاتی مدافع بازار آزاد بود.
به گزارش برنا؛ فریدریش هایک با وجود دریافت جایزه نوبل اقتصاد در سال ۱۹۷۴ میلادی، بیشتر از اینکه یک اقتصاددان بزرگ باشد، متفکری بزرگ بود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
آتش هایک، شعلهای آرامسوز بود. کتاب او با عنوان «مسیر بردگی» در سال ۱۹۴۴ حد اعلای درونیات ذهنی وی بود، هشداری جدی مبنی بر اینکه دموکراسیهای غربی در یک شیب لغزنده به سوی استبداد در حرکتند، کتابی که مارگارت تاچر را تحت تاثیر قرار داد. او همچنین یک سیاستمدار علمی ماهر و جمعآورنده کمکهای مالی بود و در انجمن مونتپلرین، پناهگاهی برای متفکران بازار آزاد، میراث ماندگاری از خود به جای گذاشت.
کتاب «هایک: یک زندگی» نخستین بیوگرافی هایک نیست. آلن ابنشتاین و بروس کالدول (نویسنده کتاب «هایک: یک زندگی») پیشتر آثار روشنفکرانهای درباره او نوشتهاند، اما کالدول و نویسنده آلمانیزبان کتاب «هایک: یک زندگی» یعنی هانسجورگ کلاوسینگر با نوشتن این کتاب، در نظر داشتند آخرین کتاب را حداقل «برای این نسل» بنویسند. حاصل زحمات ده ساله این دو نفر، جلد نخست ۸۰۰ صفحهای است که زندگی هایک را تا ۵۰ سالگی دربردارد و جلد دوم- احتمالا با وزنی مشابه - ۴۴ سال باقیمانده او را پوشش خواهد داد. بعید است دیگر کسی این شاهکار را تکرار کند و این کتاب، هایک قطعی برای دوران ماست.
فردریش فون هایک در سال ۱۸۹۹ میلادی در وین در خانوادهای محافظهکار، مسیحی و آلمانی به دنیا آمد. وین قبل از جنگ، هم پایتخت فرهنگی اروپا بود و هم محل درگیریهای نژادی، مذهبی و اجتماعی ویرانگر. این پیشینه، کلیدی برای درک مسیر فکری هایک ارائه میدهد، که تلاشی مداوم برای تئوری نظم آسیبناپذیر اقتصادی در برابر گرایشهای مخرب سیاست دموکراتیک بود.
از نظر هایک، رکود ناشی از ایجاد اعتبار بیش از حد بود که منجر به ساختار مخدوش تولید شد، که با تمام شدن اقتصاد پسانداز برای تکمیل سرمایهگذاریها، ناگزیر از سقوط بود. تزریق اعتبار بیشتر به یک سیستم بیمار فقط بیماری را بدتر میکند. برای از سرگیری رشد سالم باید سرمایهگذاریهای نادرست حذف و به رکودها اجازه داده میشد تا مسیر خود را طی کنند.
کتاب کلاسیک هایک به نام «مسیر بردگی» نتیجه بحث «محاسبه سوسیالیستی» بود. نکته بحثبرانگیز او این بود که در حالی که قدرتهای دموکراتیک بر این باور بودند که برای آزادی علیه استبداد میجنگند، تعهد آنها به برنامهریزی «دموکراتیک» ناگزیر به همان نتیجه خواهد رسید، زیرا به تدریج به سیستم بازار آسیب میرساند.
در پنج سال آخر که در این جلد کتاب پوشش داده شده است، هایک یک پایه نهادی برای اقتصاد بازار آزاد ایجاد کرد. او تحت تاثیر تجربه زندگی روشنفکری در وین قبل از جنگ جهانی اول، همیشه عضو محافل و گروههایی در حاشیه دورههای استاندارد دانشگاهی بود. بنابراین، در جنگ جهانی دوم، پیشنهاد راهاندازی «کالج مطالعات اجتماعی انگلیسی زبان برای اروپای مرکزی» در وین را مطرح کرد تا نخبگانی با سنت مشترک معینی از عقاید، ارزشها و اشکال گفتمان را آموزش دهد تا اروپای پس از جنگ، توسط سران مطرح فلسفه ساخته شود. انجمن مونت پلرین از جمله موفقترین و ماندگارترین این انجمنها بود که او در سال ۱۹۴۷ به عنوان آکادمیای برای تفکر لیبرال راهاندازی کرد. هایک در سال ۱۹۹۲ در سن ۹۲ سالگی در اوج شهرت درگذشت.
جلد اول کتاب «هایک: یک زندگی، از ۱۸۹۹ تا ۱۹۵۰» نوشته بروس کالدول و هانسجورگ کلاوسینگر در ۸۲۴ صفحه از سوی انتشارات دانشگاه شیکاگو منتشر شده است.
آیا این خبر مفید بود؟
نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف
منبع: خبرگزاری برنا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.borna.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری برنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۶۴۲۰۰۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
دولت جمعگرا؛ مبنای اقتصاد دستوری
عصر ایران - دولت جمعگرا (collectivist state) به دولتی گفته میشود که سراسر زندگی اقتصادی را تحت کنترل خود درمیآورد. نمونۀ اعلای چنین دولتی، در کشورهای کمونیستی شکل گرفت. یعنی در اتحاد جماهیر شوروی و اروپای شرقی.
مداخلۀ دولت جمعگرا در حیات اقتصادی جامعه، بسیار فراتر از مداخلات دولتهای توسعهگرا و سوسیال دموکراتیک میرود. این دو دولت اخیر، با هدف راهنمایی یا پشتیبانی کلی از اقتصاد خصوصی در زندگی اقتصادی مداخله میکنند. اما دولت جمعگرا در واقع اقتصاد را ملک طلق خودش میداند.
در شوروی و اروپای شرقی، دولتهای جمعگرا میکوشیدند سرمایهگذاری خصوصی را کلاً از بین ببرند و به جای آن، اقتصادهایی با برنامهریزی مرکزی، همراه با مدیریت شبکۀ وزارتخانههای اقتصادی و کمیتههای برنامهریزی برپا کنند.
بنابراین آنچه "اقتصاد دستوری" خوانده میشود، از راه سیستم برنامهریزی "مستقیم" سازمان یافته بود که در نهایت بالاترین ارگانهای حزب کمونیست آن را کنترل میکردند.
توجیه "جمعی کردن" دولت (یا لغو مالکیت خصوصی به سود نظام مالکیت اشتراکی یا عمومی)، از گرایش بنیادی سوسیالیسم به ارجحیت دادن مالکیت عمومی بر مالکیت خصوصی ناشی میشود؛ اما استفاده از دولت برای رسیدن به این هدف، بیش از آنکه ناشی از نوشتههای مارکس و انگلس باشد، محصول تلقی مثبت از "قدرت دولت" است.
مارکس و انگلس "ملی کردن" را رد نکرده بودند. بویژه انگلس معتقد بود که در دورۀ "دیکتاتوری پرولتاریا" کنترل دولت تا کارخانهها، بانکها، ترابری و مانند آنها گسترش مییابد. با این حال این دو اندیشمند کمونیست تصور میکردند که دولت پرولتری کاملا موقت خواهد بود و همین که اختلاف طبقاتی از بین برود، این دولت نیز رو به فرسایش خواهد گذاشت.
اما دولت جمعگرای شوروی همیشگی و دارای قدرتی فزاینده و بوروکراتیک شد. در زمان حکمرانی استالین، سوسیالیسم به طور کامل با دولتگرایی مترادف شد و پیشرفت سوسیالیسم در گسترش مسئولیتها و اختیارات سازمان و تشکیلات دولتی بازتاب یافت.
دولتگرایی یا statism که در ایران به "اتاتیسم" مشهور شده، یعنی اعتقاد به اینکه دخالت دولت مناسبترین وسیلۀ رفع دشواریهای سیاسی یا پدیدآوردن توسعۀ اقتصادی و اجتماعی است. ایمانی ژرف و شاید تردیدناپذیر به دولت، به منزلۀ سازوکاری که با آن اقدام جمعی را میتوان سازماندهی کرد و به هدفهای مشترک دست یافت. زیربنای این دیدگاه را تشکیل میدهد.
دولت آرمانی اخلاقی، وسیلهای در خدمت ارادۀ عمومی تلقی میشود. دولتگرایی یا استاتیسم کاملا در نقطۀ مقابل آنارشیسم است. در آنارشیسم فرض بر این است که انسانها در غیاب منبع اقتداری به نام دولت نیز میتوانند همکاری جمعی مطلوبی داشته باشند و به زندگی خودشان سامان دهند. اما دولتگرایی مخالف چنین ایدهای است.
دولتگرایی در سیاستهای حکومت که زندگی اقتصادی را تنظیم و کنترل میکند به روشنی دیده میشود. این سیاستها از ملی کردنِ گزینشی و مدیریت اقتصادی (که گاه هدایت خوانده میشود) گرفته تا کورپوراتیسم (در هر دو شکل لیبرالی و فاشیستی) و جمعگرایی به شیوۀ شوروی را در بر میگیرد.
جمعگرایی در واقع حد اعلای دولتگرایی است. در مارکسیسم، چنانکه گفتیم، دولتگرایی ناشی از نگاه مثبت به دولت بود؛ نگاهی که مارکس و انگلس نداشتند. مارکس اصولا دولت را همانند دین و سرمایه، پدیدهای منفی میدانست که نهایتا باید از بین برود. غایت اندیشۀ مارکس، سرشتی آنارشیستی داشت چراکه بیدولتی را تجویز میکرد.
اما مارکسیستهایی که توانستند حکومت تشکیل دهند، نه تنها دولت را از بین نبردند، بلکه دولتهایی فراگیر یا توتالیتر تشکیل دادند که بر همۀ حوزههای اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی و سیاسی جامعه سلطۀ کمنظیری داشت؛ سلطهای که در تاریخ بشر فقط در نازیسم و تا حدی هم کاتولیسیسم عصر قرون وسطی مشاهده شده. بنابراین collectivism یا جمعگرایی در قبال نهاد دولت را میتوان راهی به سوی توتالیتاریسم نیز دانست.
در زندگی شخصی و اجتماعی (و نه در مقام تعیین ماهیت دولت)، جمعگرایی البته در برابر فردگرایی قرار میگیرد و لزوما پدیدهای منفی نیست. یعنی در بسیاری از موارد، جمعگرایی بر فردگرایی ارجحیت پیدا میکند و اصولا زمینهساز همکاری بین افراد است. بنابراین جمعگرایی اگر رقمزنندۀ ماهیت و کیفیت دولت نباشد، پدیدهای مذموم نیست.
دولتهای جمعگرا اگرچه مارکسیست بودند ولی برخلاف نظر مارکس، محصول خوشبینی به نهاد دولت بودند. ضمنا این دولتها برخلاف غایت اندیشۀ مارکس، خودشان را نهادی موقت و نهایتا زائد در زندگی بشر نمیدانستند؛ چراکه اصولا با این فرض تاسیس و فربه شده بودند که بهترین نوع همکاری جمعی انسانها تحت کنترل و هدایت دولت امکانپذیر است.
با چنین نگاهی به نهاد دولت، دلیلی برای اعتقاد به اضمحلال و انحلال نهاد دولت به عنوان نشانۀ سعادت و آزادی انسان وجود ندارد و دولت نه تنها شر ضروری نیست، بلکه خیر ضروری است.
کانال عصر ایران در تلگرام